نوشته های مشابه
حتما دربارها درمورد خشونت خانگی شنیده اید یا ممکنه با آن مواجه شده باشید.
مدتی قبل خانمی درباره این مسئله و آزارهایی که میدید برایم گفت.
از او خواستم با همسر خود گفتگو کند اما او به قدری از همسرش ترس داشت که حتی حاضر نبود به این فکر کند که با گفتگو میشود مسئله را حل کرد یا نه؟!
اووفرزندانش بارها مورد خشونت همسر قرارگرفته بودند و تصویر خوشایندی نداشتند.
یک زن آشفته خاطر و نگران
نگران از این که فرزندش دیگر میداند چاقو فقط برای پوست کندن میوه استفاده نمیشود …
این یک نمونه از ترسهای خانگی است ، ترسی که از نزدیکترین فرد زندگی وجود دارد همراه با تهدید ،
یک رابطه فرسایشی که هم رفتن و خارج شدن و تنها ماندن بعد از آن برایش سخت و ترسناک است هم ماندن و ادامه دادن..
دراینجا باید درمورد دو موضوع صحبت شود.
اینکه مرد چرا به این شکل رفتار میکند؟
زن چرا دراین رابطه باقی میماند؟
طبق آنچه نماینده پزشکی قانونی درخبرنامه رکنا بیان کرده است :
در سال ۱۳۹۵ آمار مراجعان همسرآزاری ۷۷ هزار و ۲۸۰ نفر بود (۷۴ هزار و ۱۸۰ زن و سه هزار و ۱۰۰ مرد) و در سال ۱۳۹۶ این آمار به ۸۱ هزار و ۷۲۹ نفر رسید.
90 درصد مدعیان همسرآزاری را زنان و ۱۰ درصد باقیمانده را مردان تشکیل داده اند.
همسرآزاری دارای شکهای مختلفی است که بدرفتاری های فیزیکی وآزارهای رفتاری نوعی ازآن است.
در این مطلب تمرکز ما بر خشونت علیه زنان است.
رفتارهای کنترلی مثل جدا کردن زن از خانواده ،دوستان و محدود کردن او در ارتباطات از جمله خشونتهای علیه زنان می باشد.
گرایش به خشونت
محققان بسیاری رابطه بین همسرآزاری با گرایش به پذیرش خشونت خانگی را بررسی کرده اند.
و این تحقیقات نشان داده است که رابطه مثبت بین گرایش به خشونت و همسرآزاری وجود دارد وافراد خشن تمایل به خشونت فیزیکی دارند.
اما قسمتی از تحقیقات نشان دهنده تمایل آنها به بدرفتاری علیه همسرشان نیست .
بلکه پرخاشگری کلی مردان درصورت عوامل دیگری مثل تجربه استرسهای شدید و یا عدم دلبستگی به طرف مقابل درگرایش آنها به بدرفتاری خشونت آمیز با همسرشان است.
قسمتی از این خشونت ها که برای زنان بسیار آزاردهنده است خشونت های عاطفی است.
منظـور از خشـونت عاطفـی، یـک رفتـار سـوء اسـتفاده کننده،کنتـرل کننـده و خشـونت آمیز اسـت که شـامل سوءاسـتفاده کلامی، هیجانی و جسـمی در رابطه اسـت .
خشونت میتواند از طریق کلام و نحوه صحبت انجام شود، استفاده از لحن طعنه آمیزیا تهدیدهایی که گاهی به واقعیت منجرمیشود مثل وقتی که تهدید میکنند به ترک کردن خانواده..
یا وقتی که بی وقفه درحال انتقاد و تحقیر کردن هستند ، که این میتواند به دلیل کامل گرایی مرد باشد .
تهدید به آسیبهای جسمی هم بسیاردیده شده که به واقعیت رسیده است.
خشونت ابعاد متفاوت و دلایل مختلفی هم دارد که درمقاله خشونت به آن پرداخته ام.
جکسون کاتز نویسنده و فیلمساز آمریکایی معتقد است که خشونت علیه زنان یک مسئله مردانه است و مردها نباید نسبت به این مسئله بی تفاوت باشتد.
اما چطور میشود که زنان با وجود اینکه نیازهای عاطفی شان برآورده نمیشود که هیچ، زمانهایی از زندگی مورد ضرب و شتم هم قرار گرفته اند ، باز هم به زندگی با همسر خود ادامه میدهند؟
من این سوال را از آن خانم پرسیدم و او جوابش این بود که به خاطر بچه هایم ، اما من نمیتوانم به این پاسخ قانع شوم.
حتی اگر صرفا به خاطر فرزندانش در ان موقعیت به زندگی ادامه دهد آیا سلامت روح و جسم فرزندانش تضمینی دارد؟
عده ای از زنانی که نمی توانند از این رابطه ناسالم و سمی خارج شوند ، به دلیل وابستگی های شدید و غیر طبیعی به همسر و عدم عزت نفس است.
آنها برای تصمیم های عادی و مهم خود به دیگران افراد به ویژه در این موقعیت به همسر متکی هستند و این باعث می شود یک ترس غیرمنطقی از ترک شدن و تنها ماندن یا تنها گذاشته شدن درآنها ایجاد شود.
به همین دلیل است که حتی اگرنظرشان با نظرهمسرشان متفاوت باشد ، برای ترس از خشم و ترد شدن نظراو را قبول میکند.
ترس از دست دادن کسی که او را از لحاظ مالی حمایت میکند نیز دلیلی دیگر است ، این ترس مانند خوره در وجود فرد است و او را می آزرد اما عزت نفس کافی ندارد تا خود را از این موقعیت خارج کند.
معمولا این زنان تمایل به مردهای خشن و با ظاهر پرقدرت دارند تا از آنها حمایت کند.
درمقابل مردان خشن هم رفتارهای کنترل گر دارند و درموارد بسیاری دیده شده که زنان را از داشتن مهارتی برای کسب درآمد محروم میکنند و زنان برای داشتن حمایت آن مرد این مسئله را میپذیرند .
و درادامه درطول زندگی فرسایشی خود ، قبول میکنند که قابلیت لازم برای برآورده کردن نیازهای زندگی خود را ندارند و باید با هر شرایطی و هر خشونتی کنار بیایند .
مهمترین نیاز یک زن این است که عزت نفس خود را دوباره بیابد. چیزی که ممکن است به دلایل مختلف ازجمله شرایط زندگی او در خانواده در کنار پدرو مادرش و مورد غفلت و بی اعتنایی از طرف والدین ایجاد شده باشد ، یا به دلیل از دست دادن والدین ..
بعضی افراد با ترس از ترک شدن و تنها گذاشته شدن بزرگ شده اند .
روانشناسان درمورد پدیده دلبستگی تحقیقاتی انجام داده اند که مفهوم این اصطلاح این است که کودکان چگونه یاد میگیرند با والدین خود و سایر افراد مهم زندگی پیوند عاطفی برقرار کنند .
اگر این فرایند تشکیل دلبستگی یا ایجاد پیوند عاطفی در اوایل زندگی مختل شود ، فرد ممکن است به طور دایم مضطرب و نگران باشد که مبادا افراد نزدیک خود را از دست بدهد.
اما اگربعد از گذشت سالهای عمر افراد متوجه وابستگیهای ناسالم و عدم عزت نفس شدند بهترین کار این است که بی درنگ برای حل مسئله اقدام کنند و با کمک مشاوران و کتابهای مرتبط ،براین موضوع تسلط پیدا کنند.
با پذیرش هرآنچه تا این لحظه بوده اند و تلاش برای بهبود نقاط ضعف خود برروی مهارت های خود متمرکز شوند و به خودشان اعتماد پیدا کنند.
با نگاه خوشبینانه میتوان گفت در قوانین مربوط به خانواده در ایران برای حفظ کیان خانواده طوری برای مسائل قانونگذاری شده است که زنان درنهایت بعد از هر خشونتی بتوانند به خانه همسر بازگردند،
در قانون مدنی ایران، زن حق ترک خانه مشترک را ندارد مگر خطر جانی یا شرافتی را با شاهد صالح در دادگاه ثابت کند.
ماده ۱۱۰۵ همین قانون، ریاست خانواده را از “خصایص انحصاری” مرد میداند.
ماده ۱۱۰۸ تاکید میکند که اگر زن از ادای وظایف در برابر شوهر خودداری کند، نفقه به او تعلق نمی‌گیرد.
ماده ۱۱۱۴قانون مدنی مقرر میکند که زن باید در خانه‌ای ساکن شود که شوهر تعیین میکند مگر پیشاپیش حق انتخاب مسکن را گرفته باشد.
این قوانین برای جامعه سنتی ایرانی و افرادی که بر این سنتها پایبند هستند کارگشا است.
و البته مواد قانونی دیگری هم دراین مبحث وجود دارد ، اما هدف من از نوشتن این مطلب منتقل کردن این آگاهی است که زنان باید برای حل معزلهای زندگی خود ، روح و فکر خودشان را بررسی کنند و بیابند که چه چیز باعث این دردها و خشمها میشود و به مرحله ای برسند که به خود و توانایی های خود اعتماد کنند.
و مطمئن هستم دیدگاه همسرچنین زنانی ، اگربه علت اختلال نباشند، بسیار متفاوت خواهد شد و این میانبری برای اصلاح ارتباط همسران و تداوم زندگی خواهد بود.
نسرین شکیب انصاری
